سلام رفیق چطوری خوبی 🙂
من تو این فایل در مورد این حرف میزنم که :
چه عامل هایی توی بحران همجنسگرایی موثرن ؟
چرا از نظام اموزش و پرورش متنفرم ؟
تاثیر درس و مدرسه توی زندگی من چی بود؟
🔹🔹🔹
رفیق حتما به ترتیب فایل ها رو گوش کن چون روند صحبت هام پشت سر همه
.
.
فایل متنی چرا به سوی همجنسگرایی کشیده شدی ؟ :
یه چیزی بگم
راستش قصد ندارم کسیو تغییر بدم
چونکه نمیتونم کسی رو تغییر بدم!
تا زمانی که خودش نخواد
مگه کسایی که تو زندگی من بودنو
اومدن یه سری حرفا به من زدن تونستن منو تغییر بدن?:)
نتونستن دیگه
تا زمانی که خودم بخوام
به خاطر همین دیگه اینجوری میریم جلو
من از لحاظ خانوادگی اصلا درک نمیشدم
یعنی خانوادم اصلا باهام کاری نداشتن
دارم زندگیمو میگم
که ببینی این کسایی که بحران همجنسگرایی رو دارن
منم اینشکلیم
منم با شرایطتت زندگی کردم
بعضی ها هم اینکه محض کنجکاوی
دارن میخونن ، بدونن نقطه شروع و نقطه پایان کجا بوده
و چه چیزایی تاثیر گذار بودن توی زندگی چنین اشخاصی
خب…
از لحاظ خانوادگی اصلا درک نمیشدم
پدر و مادرم اصلا باهام کار نداشتن
بگی مثلا تربیت کنیو فلان کنی
اصلا
اصلا کاش فقط تربیت نمیکردن!
میدونی بدیش چی بود?
بدیش این بود که فقط به من میگفت
“نکن”
“نکن”
“فلان کارو نکن “
“اونکارو نکن “
“اینو نکن “
“اونو نکن”
“جلوی مردم اونطور رفتار نکن”
من از همون بچگی اینطور بزرگ شدم
از زمانی که اصلا نمیدونستم جنسیت و شهوت و همجنسگرایی چیه
اصلا نمیدونستم
فقط من اینجور بزرگ شدم که فلان کارو نکنم
اینو نکنم
اونو نکنم
پس از کجا بفهمم چه کاریو انجام بدم?
بعد تازه منو یه جوری تربیت کردن که خیلی از
ارزش من
خوب بودن من
توی نگاه دیگران باشه!
یعنی من اینشکلی بزرگ شدم
که نکنی فلان رفتارو خیلی زشته !
اینجوری میگن بچه ی بدی هستی
ابروت میره
فلان میره
بعد فلان کارو اینجوری انجام بده
اینجوری درسته
یعنی فکر کن یه انسان هایی که بالا سرتن
و فقط مدام بلدن تو رو سرزنش کنن
و با لحن نکن ..
نکن..
نکن..
این ایراد داره..
این اینطوریه…
این کوچیکه…
این بزرگه..
این فلانه..
من این شکلی بزرگ شدم
بعد ماجرای درس شروع شد…
ای خدا..
یعنی من از نظام اموزش و پرورش متنفرم
دوست دارم اینو اصن بالا بیارمش!
بعد دوره ی درس خوندن شروع شد
و پدر و مادر من تنها چیزی که بلد بودن بگن
اینه که محکم بگن درررس بخون
درررس بخون
اینو درس بخون
تو هیچ وظیفه ای نداری جز درس خوندن
من تنها چیزی که توی زندگیم یادگرفتم
توی اون دوران این بود که
فلان کارو نکنم !
و فقط بشینم درس بخونم!
درس
درس
درس
درس
تا خفه شی…
این از رفتارشون با من
حالا نمیگم این بود فقط
مهربونی هم بود
اما این رفتاراشون بچه کوچولوی درونمو داشت ازار میداد
اینکه من نمیتونم راجب هیچی حرف بزنم و فقط
باید درمورد درس حرف بزنم
فقط درس
چقدر چیز چرت و مزخرفی…
مدرسه هم همینطور!
تف بهش فقط
فکر میکنی من از یه مدرسه ی عادیم
که دارم این حرفارو میزنم
کاش اصن مدرسه عادی بودم
کاش عادی بودم
من هم نمونه رفتم
هم تیزهوشان رفتم
کاش نمونه بودم ..
کاش هیچ وقت واسه تیزهوشان نمیخوندم
ولی ببین اینقدر فشار بالای سر من بود واسه درس خوندن
که خدا میدونه…
هه که از یه طرف زد به در خخخ
این از این
پدر مادرم عصبانیت داشتن
خشم…
خشم..
من از دست پدر و مادرم استرس گرفته بودم
استرس…
به شدت ایراد میگرفتن ازم
سرزنش
نکن نکن ها
همش نکن…
اقا یه کاریم بگو اینو بکن
حتی اون کاریم که میگفتن خوبه بکن
واسه دیگران بود!
اینجوری بکن که دیگران ببیننت و بگن به به چه دختری فلانی
من اصلا شخصیت نداشتم
من هویت نداشتم
بعدش یه بحرانی بود که
زده بودم تو کار فیلم و سریال
اصلا جمع میکردم تو لب تاپم میبردم تو مدرسه
میدادم به فامیلو
فلش رد و بدل میکردم
آاااا
خخخ
بعد اینکه من هویتی نداشتم
شخصیتی نداشتم
اینقدر فیلم و سریال دیده بودم
خودمو شبیه کارکتر های اونا میکردم!
تا حس خوبی مثلا به خودم داشته باشم
خیلی هویت من داغون بود
داغون
