سلام رفیق چطوری خوبی ؟
میگم پایه ای یکمی با هم گپ بزنیم؟😀
از چی بگیم حالا….
جدیدا یه اصلی رو متوجه شدم که خیلی میتونه کمکم کنه نچسبم به یه چیز خاصی اونم اینه که :
توی جریان زندگی نباید دلبند چیزی بشی چون اون یه چیز کل زندکیتو و ذهنتو داغون میکنه… زندگی یه جریانه پیوستس باید مثل یک رود باهاش جریان پیدا کنی و هر روز بهتر از دیروزت عمل کنی اینطوری در طولانی مدت زندگیت بهتر و بهتر میشه
توی زندگی باید یه تاجر هوشمند باشی و هر چیزیو کنترل کنی.. اینطور نمیشه از یه چیز دلگیر باشیو بگی تمومه و همه چیو بزاری کنار نه این غلطه چون بعدش میبنی حالت دو چندان بدتر میشه و گذران زندگی برات سختر
احساستو نگاه کن ولی برحسبش فکر , تصمیم ، رفتار نکن
یکی از مهم ترین درسی که این چند وقت گرفتم این بود به احساسم نگاه کنم ولی طبقش تصمیم نگیرم..
درواقع احساست هر چیزی که هست باشه ولی کاری که لازمه رو انجام بده.
ارزو و رویاتو به حقیقت تبدیل کن ❤ به حقیقت تبدیل بشه قشنگ تر تا یه رویا باقی بمونه
از چالش ها فرار نکن. استقبال کن.
باید از مسیر زندگیت لذت ببری و
حرکت کنی…. تلاش کنی
یاد بگیر از تک تک لحظه های زندگیت لذت ببری
به خودت بگو بیا تنها از این لحظه لذت ببریم بیخیال گذشته و اینده:)
چه ارامش فکری داره …نه ؟
و اینو بدون هیچ کسی برات هیچ کاری نمیکنه..فقط خودتی که میتونی برای خودت یه کاری کنی..
منتظری یه کسی بیاد نجاتت بده… هیچ کسی نمیاد نجاتت بده.. نجات دهنده ای جز خودت وجود نداره..
هیچی بدون زحمت بدست نمیاد.. بدون زحمت چیزی بدست اوردن یه رویاعه.. افسانه نانوشتس…
انتظار انجام کاری از دیگران رو کلا انجام نشده و هرگز انجام نمیشه بدون
با تنبلی به هیچی نمیرسی.. هیچ.. هیچ کدوم از ارزوهات مهر تایید به واقعیت پیوست رو نمیخورن
تو فقط یه بار زندگی میکنی.. فقط یه بار فرصتشو بهت دادن. میفهمی?
تو فقط یه بار دیروز و زندگی کردی
تو فقط یه بار امروز رو زندگی کردی
تو فقط یه بار فردا رو خدا بخواد زندگی خواهی کرد
تو فقط یه بار یک ساعت پیش رو گذروندی و ازش رد شدی
تو فقط یه بار نیم ساعت پیش تو دستت بود
تو فقط یه بار دقیقه قبل نفس کشیدی.
تو فقط یه بار دقیقه بعد نفس میکشی…
یه بار… باید اینارو درست زندگی کنی.
یادت باشه.. تو اینجا اومدی که فقط یه بار زندگی کنی.
یه بار سنگ قبرتو میزارن…
میدونی میزان اطلاعات و دانش ما موفقیت مارو مشخص نمیکنه
بلکه عمل به اون اطلاعات و دانشه که میزان موفقیت مارو مشخص میکنه
عمل به اون چیزایی ک میدونی برات نتیجه میده. و کاربردی میشه برات. در غیر این صورت فقط میدونی همین.. هیچ تغییری ایجاد نمیشه.
مثل اینه ک تو یه عالمه بذر داری ولی اونا رو ن تو خاک کذاشتی نه بهشون اب دادی ک رشد کنن همینطور توی دستت موندن. نتیجه ای میگیری آیا?
💢هیچ چیزی تغییر نمیکنه
هیچ ابی جا به جا نمیشه تا تو براش حرکتی نکنی
💢هیییچ کسسسی به فکرت نیست… به فکر خودت باش
فکر کنم تا اینجا توهم اینکه یه کسی غیر خودت قراره برات کاری کنه شکسته شده برات 🙂
اما یه چیزی :
همیشه ته داستانت مهمه.. تااینجا خاکستری بوده مهم نیست
برگه های دیگش هنوز دست توعه.. هرروزت یه برگه جدید سفید بهت میدن… هیج جایی ننوشتن تو دیروزت اینطور بود… امروزتم باید مثل دیروز باشه.. نه اصلا… تو یه برگه سفید خالی داری…
میدونی مسیله زمان نیستتت.. مسیله تلاشششته
بگذریم …
حالا سوال با ترس و استرس و نگرانی توی مسیر زندگیمون چکار کنیم ؟🤔
نگران نباش..
وقتی امیدتو به خدا بستی خدا امید کسیو که بهش امید بسته قطع نمیکنه
میدونم ترس هایی تو مسیرته.. میترسی ولی بگو من خدااا رو دارم.. خدا برام اونا رو میشکنه…
بگو خدا بهم قدرت میده که از پسشون بر بیام …
خدایا بهم قدرت بده از پس اونا بربیام…
ادم خیالش راحت نمیشه تا به اون چیزی که میخواد برسه. وقتی رسید دوباره نگرانی بعدی شروع میشه… اینکه نشد..
واقعا حس مزخرفیه.. ولی این درسته که تو به کمک خدا ایمان داشته باشی..ببین با خودت بگو…
خدا جلو تر از منه..
خدا جلوتر از من داره زمینه های کمک به منو فراهم میکنه..
همه چی دست خداست ..
هیچ مانعی نیست که نتونی از پسش بربیای.. منه خدا کنارتم…
همه چی دست خداست
و خدا همه جوره کنارته رفیق
از هییچی نترس نگران هیچچی نشو.. سپردن به خدا یعنی این…
تو فقط حرکت کن و تو دلت به نگرانی فکر نکن.. با خودت بگو سپردمش دست خدا..
ای خدا قربونت بشم.. چقدر قشنگ بهم ارامش دادی ارومم کردی..💖
🎯راستی مهم ترین قدم عبور از ترسته ..
یاد گرفتنی نیست حفظ کردنی نیست
باید قدمتو برداری باید انجامش بدی 😎
باید بری تو دل ترست…
خب خب دیگه چی بگیم 🙂 ..
بیا یه خاطره واست تعریف کنم رفیق .. خیلی خیلی خاطره ی جالبیه …
اینقدر این خاطره رو دوست داشتم که همون روز با تاریخ و جزئیات برای خودم نوشتمش خخ
اینجوریاس که توی تاریخ 11 آذر 1400
نوبت ام ار ای داشتم .
ساعت 9 رفتیم تصویربرداری، با خودم گفتم ما که زود میریم زود هم برمیگردیم واسه همین وضو نگرفتم..
خلاصه یه طوری شلوغ بودو چند نفر جلوم بودنو حسابی طول کشید و اصلا متوجه نشدم چطور گذشت.. یهو به خودم اومدم گفتم ساعت چنده رضوان😨… دیدم 11:30 نفر بعدی هم نوبت خودمه.. وای کم کم به اذان نزدیک میشدیم..ولی
جالبه سریع کارم تموم شد!…
تازه اولین بار بود اومده بودم به این مرکز تصویر برداری هییچ جاشو بلد نبودم
فقط یه اب سرد کن دیده بودم..خلاصه
من مونده بودمو یک لیوان اب سرد برا وضو!
اما کجا!
جایی نمیدیدم وضو بگیرم
رو صندلی منتظر بودم عکسو تحویل بکیرم..
تو دلم همش با خدا حرف میزدم خدایا کجا وضو بگیرم اینجا جایی نداره..همش نگران این موضوع بودم…
یهو یه صدا تو دلم گفت رضوان پاشو..
گفتم : یعنی چی پاشم!
بعد اون گفت رضوان پاشو یکم بگردیم
خلاصه که بلند شدم .. اینور اونور نگاه میکردم یهو دیدم وااو … wc 😃… دستشویی بانوان داره
خداروشکر. رفتم وضو گرفتم. بعدش گفتم میرم رو صندلی نماز میخونم
رو صندلی بودم ک صدای اذان بلند شد!
تعحب کردم. گفتم مگه این دور و بر مسجد داره اینقدر صداش بلنده.. از پنجره بیرون نگاه کردم دیدم نه بابا
از صندلی طبقه بالا رو نگاه کردم چون امکان دید رو داشت.. .صداش بیشتر از طبقه بالایی میومد ..
دوباره همون صدا!.
بهم گفت بیا بالا!
تو دلم بهش کفتم چرا?
دوباره ڭفت بیا بالا
اصلا نمیدونستم چرا برم بالا… چرا باید میرفتم.. هیییچی تو ذهنم نبود هییچی.. فقط یه صدا که میگه بیا بالا..
بلندشدم خواستم ازپله ها برم بالا مامانم بهم گفت کجا میری ?
گفتم : یه لللحظظه صبر کن… ! (نمیدونستم چی بهش میکفتم خخ)
خلاصه رفتم بالا.
اون صدا بهم گفت رضوان بگرد!
دنبال چی نمیدونستم.. فقط مثل بار قبل گشتم یه اتاق بود یه نفر توش بود احتمال دادم اون صدای بلند اذان از اتاق اون بوده..
داشتم راهو میرفتم.. دیدم بن بسته:/
اون صدا بهم گفت اون طرفو بگرد
جهتمو عوض کردم یه راهرو بزرگی بود.. سمت راستش دیوار بود
سمت چچچچپشو ک دیدم. واااو
یه اتاااق کوچولو .. اتاقم که نبود یه قسمتی با دیوار مجزا.. جدا شده بود و کنارش قفسه مهر😧
( الان که فکر میکنم میبینم اصن چجوری این به چشمم اومد! چون اگه گذرا نگاه میکردی دیوار میدیدی فقط و برمیگشتم)
اونجا قشنگ موکت پهن شده بودو .. مهر بودو… قبله هم مشخص بود
خیلی خوشحااال شدم خیلی خدایا شکرت😍😍😍
واای بیشتر عاششق این صدا شدم: صدای هدایت گر خدا
اره منی ک نمیدونستم کجای این مرکز wc داره اون بهم نشون داد.
انصافا دیگه مکانی برای نماز.نه به ذهنم رسیده بود و نه قبلا دیده بودم جاشو ..
اما خدایا تو همه چیو میبینی.. از همه چی باخبری.. و منو هدایت کردی
کافیه به صدای درونم اعتماد کنم
همون صدایی که صدای هدایت گر و امید بخش توعه😍
میدونی این صدای درونو همه ادما دارن همه
فقط باید بهش گوش بدی و اعتماد کنی
خدایا همه چی سرانجام به تو ختم میشه… همه چی
این آیه قران هم منظورش همون صدای درونیه
که فقط کافیه به این صدای درونی اعتماد کنی
در هر لحظه هدایتش درسته😃
بـــــــــــــله اینم از این خاطره چطور بود رفیق ؟
😁
حرفای کوچولو موچولو با تو :’
1.تو بد نیستی… بلد نیستی
2.به خودت وقت استراحت بده اما جا نزن
3.انکیزه و احساس قدرت کردن، توی مبارزه حس میشه
4.میدونی رفیق
کسی که رنج نکشه ضعیف بار میاد
البته منظورم رنج مفیده
نه رنج گناه کردن
5.وقتی با سختی رو به رو میشی اونو به خودت رفرش نده خودخوری نکن.. که من اینجوریم و فلانم و یا مسئله چجوریه … بلکه فقط به فکر شکستن سد مقابلت باش 🤛
6.من تنها یه گزینه دارم اونم به جلو حرکت کردنه
7.خدایا شکرت که بهم قوت و قدرت میدی
8.امروز سر سفره تیکه کوچیکه پیتزا رو برداشتم با اینکه بیشترشم بود ولی گذشتم😓😁
چون شهوت شکم.. شهوت ادمو زیاد میکنه
چون ادمو کسل و خسته میکنه
چون ادم خوابش زیاد میشه
سخت بود ولی من میخوام مبارزه کنم
نمیتونم کسل باشم
9. دوس دارم خنده های بعد از چالشمو بشنوم و به لطف خدا میشنوم😁❤️
10.ذهن یک موجوده دائم الگرسنه س
درگیرش نکنی درگیرت میکنه
همیشه خوراک میخواد همیشه
باید با چیزای خوب تغذیه ش کنی وگرنه میگرده از چیزای بد تغذیه میگیره
11.اگ صدبار خوردی زمین
واسه بار صد و یکمی پاشو
12.تو به میزانی که خوب میشی ادمای خوبتری میاد سمتت
اینو به عینه دارم تو زندگیم میبینم
هر بار رفیق قبلیمو حذف کردم
یه ادم بهترش خدا وارد زندگیم کرد با اتفاقات ریز ریز بهم پیوسته
13.همیشه راهی هست همیشه خدایا شکرت
14.موقع گریه و عصبانیت با کسی حرف نزن
وقتی برای بار دوم اون اتفاق رو مرور کنی میبینی اصن چیز مهمی نبود
15.هیچ وقت جایی نمیمونم که حس ضعف و زبوری اینا بهم بده
16.برای دل هیچ کس هیچ وقت کاری نکن چون خوشش بیاد تعریف کنه خیانته بهت
که دوباره این کارو بکنی و نکنه دلت تیک پاره میشه و فکر میکنی ارزش کارتو ندید
17.💌 حرفای من و خدا قبل از شروع مبارزه :
[ رض همه کاره خداست
دل دست خداست
همه چی دست خداست
ببین خدا درستش میکنه… خدا رفیقته رض یادت نره.. هم میشه و هم اتفاق میفته..
من تو رو رها نمیکنم … حواسم بهت هست رضوان
* خدایا به تو تکیه میکنم
رض از هیچی نترس .. هیچیی.. نه از نتوانستن .. نه از نبودن .. نه از خانواده.. از هیچی… هیچی…
تو کوچک ترین ها هم به من تکیه کن … اصلا هرروزت.. بیداریت.. حرکتت.. برکتت.. توان و قدرتت..
اراده و انگیزت… رض همه چی پیش من امادست.. فقط مبارزه کن…
* خدایا به امید تو… میریم که امروزو بجنگیم .. مبارزه کنیم
رض هرموقع چیزی احساس کردی بیا با من حرف بزن.. من ارومت میکنم ول کن اون صدا های منفی دلتو …
الان حرفامو میشنوی .. اره.. پس بیا خودم بهت میگم عزیزم
* رفیق دمت گرم .. فرمانروا تویی شاه تویی.. ای شاه امورم رو به شما واگذار کردم ..
این شاه هیچ وقت رهام نکرد… دمت گرم
رض بریم جلو نگران هیچی نباش فقط یادبگیر و مبارزه کن و از اتلاف وقت جلوگیری کن ]
این آخریه اصلا حرف کوچولو موچولو نبود 😁